پیشرفت حق توست...

به شما کمک میکنیم تا به اهدافتان تحقق ببخشید.

پیشرفت حق توست...

به شما کمک میکنیم تا به اهدافتان تحقق ببخشید.

شما شایسته ی بهترین ها هستید و ما به شما کمک میکنیم تا به خواسته های خود برسید.

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

زندگی نامه مسی

زندگی نامه مسی

مسی

لیونل آندرس مسی در ۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ در شهر روزاریو آرژانتین متولد شد. پدرش خورخه مسی مدیر یک شرکت فلزات بود و مادرش نظافتچی نیمه وقت بود تا بتواند کمک خرج خانواده خود باشد ، او دو برادر بزرگتر از خود و یک خواهر کوچکتر دارد. یکی از دلایل علاقمند شدن مسی به فوتبال علاقه شدید خانواده‌اش به فوتبال بود ، دو برادرش فوتبال بازی می کردند و پدرش نیز سرمربی تیم محلی گراندولی بود او در چهار سالگی به تیم پدرش پیوست او نسبت به سنش از جثه ریز تری برخوردار بود اما با وجود این بسیار پرتلاش بود. در اولین حضورش در این باشگاه به او گفتند که نمی تواند همراه سایرین پا به توپ شود و بازی کند زیرا از لحاظ بدنی ضعیف بود اما به جای این مسی همراه مربی خود به تمرین دریبل زنی پرداخت و آنقدر در این کار مهارت پیدا کرد که جزو نفرات اصلی تیم شد. درخشش او در تیم در این سن کم موجب شد تا تیم نیوولز اولدبویز روزاریو که آن زمان باشگاه محلی قدرتمندی بود به دنبال جذب او باشد.

مسی

در سال ۱۹۹۵ به این تیم پیوست وی بسیار سریع بود و بدون ترس بازی می کرد و از توانایی بالایی از شوت زنی برخوردار بود و با وجود جثه ریزی که داشت هیچ کس نمی توانست توپ را از او بگیرد و با وجود بازی خوبش مشکل اصلی لیونل مسی همین جثه کوچکش بود ، تحصیلات مسی در حد ابتدایی است زیرا او تنها چهار کلاس درس خوانده و در کلاس پنجم به خاطر  بی علاقگی به درس و علاقه زیاد به فوتبال تحصیل را ترک کرده است.

زندکی نامه فوق العاده جذاب آنتونی رابینز را مطالعه کنید.

وقتی مسی ۱۱ ساله بود پزشکان به خانواده‌اش خبر دادند که پسرشان دارای اختلال هورمونی است که این مشکل فوتبال حرفه‌ای او را در آستانه پایان قرار داده بود ، درمان هورمون رشد در هر ماه بین ۵۰۰  تا ۱۰۰۰ دلار هزینه داشت و بیمه پدرش هزینه آمپول های روزانه او را به مدت یک سال پرداخت کرده بود ولی به علت وضعیت نامساعد اقتصادی آرژانتین پول در مدت کوتاهی تمام شد و باشگاهش هم که قول پرداخت هزینه های درمان را داده بود بعد از مدتی زیر آن زد‌.

مسی

تیمی که توانست هزینه درمان مسی را  پرداخت کند بارسلونای اسپانیا بود ، کارلس رکساچ مدیر وقت باشگاه از طریق بستگان مسی در کاتالونیا از استعداد بالای مسی با خبر شده بود قبول کرد هزینه های درمانش پرداخت کند. لیونل به همراه پدرش به اسپانیا سفر کردند تا بتواند در یک بازی آزمایشی به میدان برود او توانست در آن بازی گرد و خاک به پا کند و موفق شد در آن بازی پنج گل بزند و سربلند از این آزمایش بیرون بیاید.

در ۱۴ دسامبر سال ۲۰۰۰ بعد از کش و قوس  های فراوان کارلس رکساچ در رستوران به علت نبود کاغذ بر روی دستمال کاغذی قراردادی با پدرش منعقد کرد و با پیشنهاد رکساچ خانواده مسی به اسپانیا مهاجرت کردند تا پسرشان تحت  نظارت باشگاه بارسلونا بهترین خدمات پزشکی را دریافت نماید.

مسی به تیم زیر ۱۴ ساله های بارسلونا پیوست و تبدیل به یک ستاره در تیم شد ، با بازی و تلاش فوق العاده خود توانست به سرعت به تیم سوم و سپس دوم بارسلونا راه پیدا کند و طولی نکشید که جای خود را در تیم اصلی بارسلونا پیدا کرد.او اولین بازی اش را در سن ۱۶ سالگی برای بارسلونا مقابل پورتو انجام داد ، در تمرینات بیشتر بر روی تقویت عضلات کار می کرد چرا که بازیکنان دیگر از بلندتر و قوی‌تر بودند. در ژوئن ۲۰۰۵ توانست همراه با تیم زیر ۲۰ ساله‌های آرژانتین به مقام قهرمانی مسابقات جام جهانی جوانان را به دست آورد و جایزه بهترین گلزن و بهترین بازیکن تورنمنت را از آن خود کند.

زندگی نامه کریستیانو رونالدو را مطالعه کنید.

او با وجود جوان بودن همیشه  با مارادونا مقایسه می‌شد و مطبوعات به او لقب مارادونای جدید دادند ، فیفا در سال ۲۰۰۹ مسی را به عنوان بهترین بازیکن جهان برگزید و توانست اولین توپ طلای خود را به دست آورد تا اولین آرژانتینی باشد که این جایزه را به دست می آورد ، او رکورد های زیادی در گینس دارد. او توانسته با تلاش فراوان ۳۵ جام رسمی همراه باشگاه خود و پنج توپ طلا کسب کند و همچنین در المپیک پکن در سال ۲۰۰۸ با آرژانتین قهرمان مسابقات شد. حالا بیش از ۱۰ سال است که در بارسلونا بازی می کند ولی این بازیکن هیچ تغییری در روند بازی خود نکرده و مثل روز اول به دنبال پیشرفت و گل زدن است و امیدوار است با درخشش بتواند در بارسلونا و تیم ملی آرژانتین جام ها و افتخارات خود را افزایش دهد.

مسی

او در سال ۲۰۰۷ بنیاد لئو مسی را تاسیس کرد که هدف این موسسه خیریه حمایت در امور درمالی و تحصیلی کودکان آسیب پذیر را بر عهده دارد. مسی از سال ۲۰۰۸ در سن ۲۰ سالگی با آنتولا رکوزا نامزد کرده است. درآمد سالانه مسی ۷۶ میلیون یورو است و هم اکنون به همراه آنتولا رکوزا و سه فرزندش زندگی می‌کنند.

آموزش کامل ثبت نام در سایت و دریافت هدیه ی ۲۰۰ هزار تومانی

  • سیدحسین قاسم تبار
  • ۰
  • ۰

سلام خدمت شما دوستان عزیز انسان نامحدود

بنده،سیدحسین قاسم تبار نویسنده کتاب سیرتاپیاز هدفگذاری هستم که متن این کتاب را برای شما عزیزان بصورت یک مقاله قرار دادم.

هدف

سیر تا پیاز هدفگذاری

سلام به تو دوست عزیزی که داری این کتاب رو میخونی میخوام از ته ته دلم بهت تبریک بگم بخاطر اینکه میخوای متفاوت باشی و بین این همه انسان های بی هدف قصد داری یک انسان هدفمند بشی.

کتاب های زیادی در زمینه ی هدف نوشته شده اما فرق این کتاب با بقیه چیه؟همونطور که از اسم این کتاب پیداست این کتاب واقعا سیرتاپیاز هدفگذاریه!اما پس چرا این کتاب انقد لاغره؟باید بهت بگم شاهکار نویسندگی در کم نوشتنه نه اینکه بیام کلی مطلب بنویسم و بعد از خوندنش به هیچ چیزی نرسی.و سوم اینکه راهکارهایی که برای پیداکردن علاقه و…بهت گفتم واقعا کاربردیه.پس این کتاب کوچیک سه امتیاز ویژه داره:کامل،کم وکاربردیه.

تو این کتاب میخوام بهت کمک کنم تا هدف اصلیت رو پیدا کنی و طوری تنظیمش کنی که به واقعیت تبدیل بشه.تا در نهایت زندگیت معنادار بشه و از زندگی کردن و اینکه همچین انسانی هستی لذت ببری.بهت قول میدم اگه حرفمو مو به مو اجرا کنی نتیجه های شگفت انگیزی بدست میاری.البته بازم میگم باید اجرا کنی نه اینکه فقط بخونی.

آماده ای؟بزن بریم.

-اهمیت هدفگذاری

هدف

تا حالا آدم های بی هدفی رو دیدی که به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنن؟مطمئنم جوابت منفیه.بزار برات مثال بزنم.فرض کن میخوای به مسافرتی بری و باید بلیط هواپیما تهیه کنی اولین سوالی که ازت میپرسن چیه؟از مقصدت میپرسن مگه نه؟و تا مقصدت رو مشخص نکنی بهت بلیطی داده نمیشه.یا به هیچ وجه هواپیمایی بدون دونستن مقصدش پرواز نمیکنه.

دقیقاً انسان هم همینطوره.اگه هدفی نداشته باشه به هیچ وجه انگیزه ای برای حرکت نداره چون نمیدونه باید کجا بره.کسی که هدف نداره خودش رو طوری سرگرم میکنه تا روزها و شبهاش یه جوری سر بشه.اما به همین شخص بعد مدتی واقعا احساس سردرگمی دست میده و امکان داره افسردگی شدیدی سراغش بیاد تا جایی که دست به خودکشی بزنه!بله خودکشی!حق بده به کسی که نمیدونه برای چی خلق شده،نمیدونه باید در این دنیا چیکار کنه احساس بسیار بدی نسبت به خودش داشته باشه.

-بهونه ها و موانع هدفگذاری

هدف

بعضی جوونی رو بهونه میکنن و میگن ما الان باید تفریح کنیم و زمان هدفگذاری و…هنوز نرسیده.در میانسالی هم که معمولاً اون انگیزه و اشتیاق جوانی وجود نداره.و وقتی وارد مرحله ی پیری میشن میگن از ما که گذشته یا ما که لب گوریم حالا بیامهدف گذاری کنیم؟!الان باید منتظر عزرائیل بشینیم!و برای آخرت هدفگذاری کنیم!

بعضی ها برای اینکه شکست نخورن یا از طرف آدم های بی هدف مسخره نشن اصلاً برای خودشون هدفی تعیین نمیکنن.توصیه میکنم هدفت رو به کسی نگو بجز آدم های هدفمندی که میتونن کمکت کنن.

این نمونه های کوچیکی از بهونه ها و موانع بود که مطمئنم موارد بیشتری رو دیدی.مطمئن باش اگه الان بهونه میاری در هر زمان و شرایط دیگه ای هم باشی باز بهونه ی مناسب خودش رو پیدا میکنی.عاشق این جمله هستم که میگه:اگه بخوای کاری رو بکنی راهش رو پیدا میکنی و اگه نخوای بهانش رو.

-من هدفی ندارم!

هدف

دوست من که خیال میکنی هدفی نداری!باید بهت بگم هر انسانی برای انجام کار فوق العاده ای به روی زمین اومده و اون همون آرزوی قلبیشه.آره آرزوی قلبی!به قلبت رجوع کن ببین واقعاً به چه چیزی علاقه داری؟دقیق به حرف قلبت گوش کن، دقیق تر…این جهان هدفمنده و هیچ کسی بی هدف خلق نشده.به حرف قلبت گوش کن تا هدف واقعیت رو بهت نشون بده.

-آرزو کردن برابر با توانایی

هدف

مطمئن باش هرچیزی رو که بتونی تصورش کنی میتونی بهش برسی.هر چیزی رو که آرزو میکنی و میگی ای کاش من بهش میرسیدم من بهت قول میدم میتونی صد درصد بهش برسی.چون خدا تمام موجودات رو طوری آفریده که نمیتونن چیزی رو که قدرت بدست آوردنش رو ندارن بخوان.هیچ خروسی آرزو نمیکنه بهترین خواننده ی جهان بشه!چون اصلا قدرت بدست آوردنش رو نداره.بتهون ناشنوا بود اما به عنوان بهترین ها در موسیقی میشناسیمش!پس شک نکن اگه چیزی رو خواستی و آرزو کردی توانایی و استعداد رسیدن به اون رو هم داری این تنها خودتی که با باورهات خودت رو محدود میکنی.بقول مولوی:

این طلب در تو گروگان خداست

زانکه هرطالب به مطلوبی سزاست

-بعضی علاقه ها تقلبی هستن

هدف

به بعضی افراد که دارم مشاوره میدم ازشون میپرسم چرا این مورد رو به عنوان هدفت انتخاب کردی؟افراد معمولا میگن علاقه داریم.اما به این راحتی ها دست از سرشون برنمیدارم دلیلش رو جویا میشم میپرسم چرا به هدفت علاقه داری؟بعضی ها میگن خوب علاقه داریم دیگه!اما من وادارشون میکنم که دلیل بیارن برام و بهشون زمان فکر کردن میدم.درنهایت میگن بخاطر درآمدش،جایگاه اجتماعی و … .حالا میدونی من چیکار میکنم میام یک یا چند شغلی که ویژگی هاش با هدف مخاطب یکی بود رو بهش معرفی میکنم.بنظرت چه اتفاقی میافته؟نظر خیلی هاشون عوض میشه.این نشون دهنده ی اینه که واقعاً به اون کار علاقه نداشتن.مثلاً بعضی افراد به اصرار خانوادهاشون حتما باید پزشک بشن و افراد اونقدر با خودشون تکرار میکنن که باید پزشک بشن یه جورایی هیپنوتیزم میشن!ودر نهایت خیال میکنن که علاقه ی واقعی اونها به پزشکیه اما اگه به درون خودشون رجوع کنن میفهمن که اینطور نیست.این علاقه ها تقلبی هستن تورو خدا به دامشون نیافتی ها.دوست من یادت باشه تو مسئول برآورده کردن آرزوهای دیگران نیستی.سرنوشتت رو درست و با میل خودت انتخاب کن.

-هدف اصلی من کدومه؟

هدف

اولین قدمی که باید برداری در زمینه ی هدفگذاری انتخاب یک هدف درسته.گفتم یک هدف،چون ما فقط میتونیم یه هدف اصلی داشته باشم.کسی میتونه همزمان در دو ماشین رانندگی کنه؟مسلماً نه. البته میتونیم صدها هدف فرعی داشته باشیم اهدافی که به ما کمک میکنن تا زودتر به هدف اصلیمون برسیم.میتونم بگم مهترین اصل در انتخاب هدف علاقه است باید هدفی رو انتخاب کنی که برای رسیدن به اون آروم و قرار نداشته باشی کسی که از ته دلش چیزی رو میخواد و با کسی که فقط به زبون میگه به فلان موضوع علاقه دارم از زمین تا آسمون فرقه.جلوتر دو راه بی نظیر بهت میگم که بتونی هدف اصلی خودت رو پیدا کنی.

-دو سوال فوق العاده برای یافتن هدف واقعی

حالا در اینجا میخوام دو سوال ازت بپرسم که در پیدا کردن هدف اصلیت بسیار مؤثره.

سوال اول برای اونایی خوبه که نمیتونن تشخیص بدن بین هدف هایی که دارن کدوم هدف اصلیشونه؟!

1)اگه الان یه غول چراغ جادویی باشه و بگه که میتونه یکی از اون هدفهایی که الان تو سرته رو برآورده کنه کدوم رو انتخاب میکنی؟ هر کدوم رو که انتخاب کردی همون به احتمال زیاد هدف اصلیته.

سوال دوم برای اینه که مطمئن شی این هدفی رو که به عنوان هدف اصلی انتخاب کردی واقعا هدف اصلیت هست یا نه؟

2)اگه باز الان یه غول چراغ جادویی باشه که هرچی پول بخوای

بهت بده حاضری بیخیال هدفت بشی؟ اگه باز دوست داشتی انجامش بدی همون حتما هدف اصلیته شک نکن.اگه نه که زود به قلبت رجوع کن و ساعت ها،روزها،هفته ها،ماه ها فکر کن تا بیبینی واقعا از ته قلبت به چه چیزی علاقه داری.من بیشتر از یه سال درگیر این مسئله بودم نمیدونستم هدفم واقعی من چیه اما مدت ها فکر کردم و این سوال ها رو از خودم پرسیدم تا درنهایت پیداش کردم.من واقعا عاشق هدفم هستم.حتی اگه میلیاردر بشم باز دست ازش برنمی دارم چون وقتی حال کسی رو خوب میکنم چه در جلسات مشاوره،سخنرانی یا… واقعا حال خودم خوب میشه و چی از این بهتر.هدفی رو انتخاب کن که فقط درآمدش حالت رو خوب نکنه و اگه روزی میلیاردر هم شدی باز عاشق انجام دادن شغلت باشی.

قبل از اینکه به مرحله ی بعد بری باید ده دلیل بیاری که چرا به این هدفت علاقه داری.و این رو هم بدون که هرچی دلایلت برای انجام کاری بیشتر باشه انگیزت هم برای انجامش بیشتره.سریع یه مداد آماده کن و این ده دلیل رو همین پایین بنویس و تا ننوشتی بخاطر خودت وارد مرحله ی بعد نشو.

-تنظیم اصولی اهداف

تا اینجای کار هدف اصلیت رو انتخاب کردی و ده دلیل آوردی که چرا میخوای انجامش بدی.حالا مدادت رو بتراش و کاملاً آماده شو چون از این به بعد باید بنویسی.هدف تا نوشته نشه انرژی برای حرکت به ما نمیده.اگه میخوای نتیجه ی فوق العاده ای بگیری لطفا به حرفام گوش کن و مو به مو انجامشون بده.

حالا همونطور که میگم شروع کن به نوشتن.تنظیم اهداف دارای 7 مرحله میشه.

مرحله اول:

هدف اصلیت رو که مشخص کردی حالا بنویسش.البته این رو هم بگم هدف باید کاملاً شفاف باشه مثلاً میخوام بهترین انسان روی زمین باشم غلطه یا اینکه بگی میخوام سخنران خوبی بشم بازم درست نیست میخوای در کجا سخنران خوبی به نظر بیای؟در دانشگاه خودت؟تو شهرت؟در استانت؟در کشورت؟یا در جهان؟به جزئیات توجه کن و یه هدف شفافی رو بنویس.مثلاً میتونی بگی من پرطرفدارترین و محبوب ترین وتاثیرگذارترین سخنران جهان میشم.

هدف رو با قطعیت بگو طوری که انگار اتفاق افتاده!حالا این میتونه یه هدف روشن و پرقدرت به حساب بیاد که میشه نوشتش.راستی مشخص کردن دقیق هدفت باعث میشه خیلی بهتر بتونی اون رو تجسم کنی،اشتیاقت بیشتر بشه و براش تلاش بیشتری بکنی و… . حالا هدفت رو کاملا واضح بنویس.

فقط 3% افراد هدفشون رو مینویسن که آدم های موفقی هم هستن.البته طبق نظرسنجی خودم که از چند صد نفر پرسیدم نتیجه از این درصد بیشتر بود.بنظرم دلیلش اینه که این درصدها مربوط به حدود نیم قرن پیش میشه و درحال حاضر خیلی از افراد با مطالعه و شرکت در سمینارها و…به این اصل پی بردن و هدفشون رو مینویسن.

تحقیقی در دانشگاه ییل در سال های 1953 تا 1973 انجام شد که در آن از دانشجویان ارشد پرسیدن آیا اهدافشون رو نوشتن یا خیر؟نتیجه ی جالبی بدست اومد.فقط 3% از اونها اهدافشون رو نوشته بودن و 13% هدف داشتن اما ننوشته بودن و 84% اونها اصلاً هدفی برای آینده ی خودشون نداشتن.بیست سال بعد درآمد اون 3% از کل 97% بیشتر بود.همون تحقیق در سال 1979 از دانشجویان ام بی اِی دانشگاه هاروارد انجام شد که درصدها با دانشگاه ییل برابر بود اما ده سال بعد درآمد اون 3% ده برابر 97% شد.تا اینجای کار مطمئنم از اهمیت نوشتن هدف با خبر شدی.

مرحله دوم:

مهلت تعیین کن.بنویس تا فلان تاریخ باید به این هدفم برسم.البته مهلت باید منطقی باشه یعنی اگه تا الان یه کتاب یا مقاله نخوندی و بگی میخوام تا یه ماه دیگه یه کتاب پرفروش در حیطه ی موفقیت بنویسم مسلماً منطقی نیست.اگه بیای به من بگی نه نه من روزی 18 ساعت میخونم تلاش میکنم تا یه کتاب پرفروش در مدت یه ماه بنویسم من بهت میگم دوست من به احتمال 99/99% خیلی زود بیخیال اون کار میشی.پس زمانی رو برای خودت تعیین کن که فشار زیادی بهت نیاد و همچنین در اون مدت زمان واقعا بشه به هدف رسید.پس یه زمان منطقی برای رسیدن به هدفت رو بنویس:

من تا تاریخ     /      /            به هدفم میرسم.

مرحله سوم:

فهرستی از کارهایی که باید انجام بدی تا به هدف اصلیت برسی رو بنویس.مثلاً کسی که میگه من بهترین و تاثیرگذارترین سخنران انگیزشی جهان میشم مسلماً بعضی کارهایی که باید انجام بده اینهاست:

1)یادگرفتن سخنرانی بصورت کاملا حرفه ای و کسب بیان عالی.

2)کتاب های بسیار خوبی در حیطه ی خودش بنویسه که حتی به زبان های دیگه ترجمه بشن.

3)و…

ده کاری که برای رسیدن به هدف اصلیت باید انجام بدی رو بنویس.

مرحله چهارم:

کارهایی که برای رسیدن به هدف اصلیت باید انجام بدی رو اولویت بندی کن یعنی کارهای مهم رو در ابتدا بنویس و کارهایی که از اهمیت چندانی برخوردار نیستن رو در انتها بنویس.80% از نتایجی که بدست میاری بخاطر 20% از فعالیت هایی هست که انجام دادی.پس اون 20% از کارهای مهم رو شناسایی کن و در اولویت قرارشون بده و زودتر از همه برو سراغشون.حالا اون ده کاری که برای رسیدن به هدف اصلیت در مرحله قبل نوشتی رو اینجا با توجه به اهمیتشون اولویت بندی کن:

مرحله پنجم:

سریع شروع کن.چون هرچی سریعتر شروع کنی تجربه ی بیشتری کسب میکنی و هرچی تجربه ی بیشتری کسب کنی تواناتر میشی و هرچی تواناتر بشی موفقیت بیشتری کسب میکنی.البته این رو میدونم که شروع کردن کار سختیه اما فقط ابتداش اینطوره.دقیقا مثل یه فضاپیماست که وقتی میخواد از زمین جدا شه بخاطر گرانش زمین باید سوخت زیادی مصرف کنه اما وقتی از جو زمین خارج شد خیلی راحت تر میتونه به راهش ادامه بده.راستی هرچقدر که برنامه های خودت رو به بعد موکول بکنی و مثلاً بگی از فردا انجامش میدم انگیزت برای انجام اون کار کمتر میشه.پس همین الان شروع کن.

یکی دیگه از دلایل اصرارم برای شروع سریع اینه که امکان داره ایده ای که الان در سر شماست توسط فرد دیگری اجرا بشه اتفاقی که دو بار برای من افتاد با خودم گفتم تا یه سال دیگه این دو ایده رو به مرحله ی اجرا درمیارم اما متاسفانه توسط افراد دیگه ای اجرا شد.پس عجله کن و هر ایده ای که در سرت میگذره رو به مرحله ی اجرا دربیار چون افراد تلاشگر و خلاق زیادی مثل تو هستن و برنده کسی میشه که زودتر شروع کنه.

از این 86400 ثانیه ای که خداوند در هر روز به تو هدیه میده حتی یک ثانیه رو هم از دست نده.فقط اگه روزی یک ساعت کمتر بخوابی یا کمتر فیلم ببینی در سال میشه 365 ساعت که میتونی در این مدت زمان حدود 50 کتاب بخونی و اگه به تندخوانی هم مسلط باشی میتونی حدود 120 کتاب بخونی.

بعضی ها هم هستن که اعتماد بنفس کافی برای شروع رو ندارن.این رو باید بهت بگم که داشتن مهارت در هرکاری اعتمادبه نفست رو افزایش میده اما تا وقتی وارد اون کار نشی چطو میخوای مهارتت رو افزایش بدی؟مثلاً تا یک بار ننویسی چطور میخوای نویسنده ی خوبی بشی؟اگه میخوای صبر کنی تا اعتماد به نفس کافی برای اقدام کردن رو بدست بیاری شاید تا آخر عمر باید صبر کنی.هر چقد که رویات بزرگتر باشه ترست هم نسبت اون بیشتر میشه.اگه میترسی به معنای نداشتن اعتماد به نفس نیست اما اگه از ترس از شکست دست به عمل نزنی به معنی نداشتن اونه.آدم های بی اعتماد بنفس بیش از اندازه جوانب کار رو بررسی میکنن و خودشون رو با این کار فقط معطل میکنن.مواظب باش مثل اونها نباشی.

مرحله ششم:

هر روز قدمی بردار.اینطور نباشه که یه روز کل 24 ساعت رو صرف رسیدن به هدفت کنی و تا یه هفته استراحت کنی!هر روز به طور منظم و پیوسته برای رسیدن به هدفت کارهایی رو انجام بده هر چند اون کارها کوچیک باشن.

مرحله هفتم:

فرض میکنیم شما برای رسیدن به هدف اصلیت 5 سال مهلت تعیین کردی.حالا شما بایدچند برنامه داشته باشی:سالانه،ماهانه،هفتگی،روزانه.

در برنامه ی سالانه ی خودت بنویس تا یک سال دیگه باید چه کارهایی رو انجام بدی که تا 5 سال بعد هدف اصلیت محقق شه.

کارهایی که در طول در یک سال باید انجام بدی رو تقسیم بر دوازده ماه سال کن و برای هرماه کارهایی رو اختصاص بده.

کارهایی رو که در طول ماه باید انجام بدی رو تقسیم بر چهار کن و به هر هفته کارهایی رو اختصاص بده.

کارهایی رو که در طول هفته باید انجام بدی رو تقسیم بر هفت کن و به هر روز کارهایی رو اختصاص بده.

در آخر هر ماه برنامه ی ماه بعد رو تنظیم کن و در آخر هر هفته برنامه ی هفته ی بعد و در هر شب قبل از خواب برنامه ی روز بعد رو تنظیم کن.وقتی که قبل از خواب برنامه ی روز بعد رو تنظیم میکنی وقتی که خوابی ذهن ناخودآگاهت برنامه ی فردا رو بررسی میکنه و ممکنه وقتی که بیدار شدی راهی به ذهنت برسه که بتونی خیلی بهتر و سریعتر کارهای اون روزت رو پیش ببری.از این هفت مرحله به نحو احسنت استفاده کن و تاثیر فوق العاده ی اون رو ببین.

-انعطاف پذیری

هدف

اگه در طول مسیر احساس مقاومت کردی مکث کن وببین مشکل از کجاست.اگه هدفت رو خوب تنظیم نکردی و نیاز به تغییر داشت سریع تغییرش بده.هرکاری که بنظرت نیازه تا بهتر و سریعتر پیشرفت کنی رو انجام بده.از تغییر دادن نترس.اگه نیاز شد اهدافت رو بارها تنظیم کن تا مطابق با میل خودت بشه.شاید نیاز باشه مهلتی که دادی رو عوض کنی یا… .

-تصویرسازی ذهنی

هدف

مغز انسان فرق بین تصویرسازی ذهنی و واقعیت رو نمیدونه و وقتی داری تصور میکنی که الان به هدفت رسیدی ذهنت خیال میکنه واقعا بهش رسیدی و وقتی بارها این کار رو تکرار میکنی ذهنت تلاش میکنه شرایطی رو وجود بیاره تا تصورت رو به واقعیت تبدیل کنه. هدفت رو تجسم کن و خودت رو در اونجایی که دوست داری در آینده باشی به وضوح ببین و احساس کن به جایی که دلت میخواست رسیدی واز این احساس لذت ببر و بارها این کار رو در روز تکرار کن.پس از تصویرسازی برای به واقعیت تبدیل کردن هدفت غافل نشو.

-قانون جذب و سپاسگزاری

هدف

برای اینکه بتونی موفقیت رو جذب کنی باید خودت رو به آدمی تبدیل کنی شایسته ی جذب موفقیت است.موفقیت جذب انسان های تنبل و بی خاصیت نمیشه. برای اینکه بتونی موفقیت رو جذب کنی باید باور داشته باشی که میتونی یعنی اگه فقط بگی من میتونم اما واقعاً چنین احساسی نداشته باشی وبه توانایی های خودت ایمان نداشته باشی متاسفانه شکست میخوری.قانون جذب چیزی رو برات بدست میاره که باورش کنی.

یادت باشه از این به بعد بجای اینکه بگی هنوز به هدفم نرسیدم بگو در حال رسیدن به هدفم هستم و دیگه از کوچکترین کلمه یا فعل منفی استفاده نکن.

بهت پیشنهاد میکنم یه تابلوی جذب یا جعبه ی جذب برای خودت درست کنی.البته پیشنهاد من تابلوی جذبه.یعنی بیا عکس ماشینی که دوست داری بخری رو به اون بچسبون عکس خونه یا… .یکی دوست داره خواننده شه میتونه عکس یه سالن بزرگ کنسرت رو به اون بچسبونه و هر چیز دیگه ای که بهش انگیزه میده.خواسته هات رو بزرگ روی اون بنویس.درنهایت تابلویی آماده شده که تمام خواسته هات چه به صورت تصویر و چه به صورت نوشته روی اون تابلو هست.بالای اون تابلو هم بزرگ بنویس خدایا ازت ممنونم.پیشاپیش از خدا سپاسگزاری کن چون قراره کمکت کنه تا برآورده بشه.و یادت باشه بعد از هر اتفاق خوب در زندگیت هر چند کوچک از خدا سپاس گزاری کنی چون بقول شاعر:

شکر نعمت نعمتت افزون کند

کفر نعمت از کفت بیرون کند

خوب حالا اون تابلوی جذب رو به دیوار خونت بزن.جایی که هر روز ببینیش.تابلوی جذب در محقق شدن اهدافت بسیار مؤثره و انگیزه و انرژی فوق العاده ای رو بهت میده.

-همراه

هدف

سعی کن حداقل یک همراه داشته باشی همراهی که مثل خودت پر انرژی باشه و چه بهتر که اهدافتون یکی باشه.البته اگه اهدافتون هم یکی نباشه باز زیاد مهم نیست چون به هر حال هر دو قصد پیشرفت دارین و میتونین در پایان هر روز یا پایان هر هفته به هم زنگ بزنین یا به صورت حضوری همدیگه رو ملاقات کنین و از کارهایی که کردین با هم صحبت کنین.در این صورت شما با سرعت بیشتری پیشرفت میکنین اما نداشتن همراه هزار بار بهتر از داشتن یک همراه منفیه.

-انسان های مدت دار

با بعضی از افراد شاید بتونی فقط در حد یه سلام و احوال پرسی صحبت کنی و اگه بیشتر صحبت کنی حالت رو با انرژی های منفیشون داغون میکنن.بعضی ها در حد یه شام خوبن و بعضی هم در حد یه مسافرت اما بعضی برای همکاری و بودن همیشه در کنارمون،چون پر از انرژی های مثبت هستن.با انتخاب اشتباهت امکان داره کل انگیزه و اهدافت نابود بشن.پس دقت کن با چه کسی چه وقتی رو صرف میکنی.

همینجا یه نکته ی دیگه رو هم بگم که از استاد بزرگ موفقیت،جیم ران هست:

شما میانگین پنج نفری هستید که با انها خیلی در ارتباط هستید.

این جمله برای من که بسیار با ارزش بود و باعث شد بیشتر به افرادی که باهاشون خیلی در ارتباط هستم توجه کنم و در انتخاب آن پنج نفر دقت بسیار بیشتری کنم.

-شکست،همراه همیشگی موفقیت

هدف

شکست متضاد موفقیت نیست بلکه بخش جدا نشدنی موفقیت به حساب میاد.برای رسیدن به هدف از شکست خوردن هراس نداشته باش.توماس جی واتسون سینیور جمله زیبایی داره که میگه:اگر میخواهید سریعتر به موفقیت دست پیدا کنید سرعت شکست خوردنتان را بیشتر کنید شکست روی دیگر سکه ی موفقیت است. دوست من هیچ کس با موندن در نقطه ی امن خودش به جایی نرسیده پس از نقطه ی امن خودت خارج شو و از شکست نترس.لامصب ترس از شکست از خود شکست هم بدتره!

از درهایی که به روت بسته میشه ناراحت نباش چون باز به قول شاعر:

خدا گر ز حکمت بندد دری

ز رحمت گشاید در دیگری

اگه در مسیرت با یه مانع بزرگ برخورد کردی از تلاش کردن دست نکش چون اغلب بزرگترین مبارزه های ما قبل از بزرگترین پیروزی های ما اتفاق میافته.البته این رو هم بگم که تو بزرگترین مانع برای خودت هستی که اگه از این مانع با موفقیت عبور کنی دیگه مانعی برسر راهت نیست!

_چقدر زمان میبره تا به موفقیت برسم

هدف

 

در کتاب تافته های جدا بافته اومده که برای رسیدن به موفقیت در سطح جهان اگر 10000 ساعت تلاش مفید و اصولی بکنی نتیجه ی خوبی میگیری.اگه هدفت اینه که در کشور خودت به جایی برسی شاید با حدود هزار ساعت تلاش مفید و اصولی بتونی به جایگاه خوبی برسی.اگه دقت کنی دو بار گفتم با تلاش مفید و اصولی پس تلاشی که در مسیر اشتباه انجام بشه مسلماً جواب نمیده.

-دندون سر جیگرت بگیر

بهت قول میدم اگه دندون سر جیگرت بگیری،استقامت کنی و به تلاشت ادامه بدی میتونی به همه ی اهدافت برسی.

با یک بار قدم زدن در روی زمین جاده ی خاکی به وجود نمیاد پس خیلی زود انتظار نتیجه های بزرگ رو نداشته باش.

این جمله از ویلیام اس.باروز رو خیلی دوست دارم:

هیچ رویدادی به صورت تصادفی اتفاق نمی افته مگر اینکه کسی برای اتفاق افتادن آن اراده اش را بکار ببرد.

-حرف آخر

دوست من تو دو انتخاب داری:

1)رنج موقتی نظم رو بپذیری و از آیندت لذت ببری.

2)الان خودت رو سرگرم کارهای بی ارزش بکنی و در آینده ی نزدیک حسرت بخوری و بگی ای کاش…

دوست من تصمیمت رو بگیر و گزینه ی مورد نظرت رو تیک بزن.و اگه گزینه ی یک رو انتخاب کردی جای خالی زیر رو پر کن:

اینجانب…………………………………………. قول میدم تا تاریخ   /    /

به هدفم که ……………………………………………………………………….

است برسم.و هر روز برای رسیدن به آن حدود………….ساعت تلاش کنم.

امضا     

موفق شدن تو آرزوی قلبیه منه.به قول آنتونی رابینز خوشبختی مثل تلفنه که اگه کسی دیگه اون رو نداشته باشه بدرد من نمیخوره.

دوستت دارم    

سیدحسین قاسم تبار

آموزش کامل ثبت نام در سایت و دریافت هدیه ی ۲۰۰ هزار تومانی

  • سیدحسین قاسم تبار
  • ۰
  • ۰

زندگی نامه آنتونی رابینز

آنتونی رابینز,اعتماد به نفس,افراد موفق جهان

 

بیوگرافی آنتونی رابینز (زندگینامه بزرگان)

در زندگینامه آنتونی رابینز اینگونه آمده است که : وی در سال ۱۹۶۱ در خانواده نسبتاً فقیری متولد شد. پس از گرفتن دیپلم متوسطه به کارهای گوناگون روی آورد، اما توفیقی برایش نداشت.

آنتونی رابینز در سن ۲۲ سالگی در آپارتمان ۴۰ متری محقری، زندگی مجردی فقیرانه ای داشت و به گفته ی خودش، ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وان حمام بشوید. گذشته از گرفتاری مالیش، بر اثر پرخوری و بد خوراکی، بیش از 120 کیلوگرم وزن داشت، و به علت چاقی، دچار تنبلی، بی حالی و خواب آلودگی شده بود.

اما در عین فقر و فلاکت، برای خود رؤیا پردازی میکرد و آرزوهای جاه طلبانه ای داشت، و در عالم خیال، خود را در قصر زیبایی در ساحل دریا و نزدیک جنگلی سرسبز مجسم می ساخت و برای خود همسری شایسته، اتومبیل گران قیمت و امکاناتی رویایی در نظر می گرفت.

راز موفقیت آنتونی رابینز

رابینز سر انجام مصمم شد که با چاقی خود، مبارزه کند و برای رسیدن به هدف خود به مطالعه ی چند کتاب پرداخت، اما مطالب آنها را ضد و نقیص یافت و آنها را دور انداخت. پس از آن، برای کاهش وزن خود، راهی دیگر جست. به فکر افتاد فردی را که از هر جهت سالم و دارای تناسب اندام باشد، پیدا کند و افکار، اعتقادات، و نحوه ی تغذیه او را سرمشق خود قرار دهد.

این شیوه برای او موثر بود و توانست در کمتر از دو ماه، بدون استفاده از رژیم غذایی و عمدتاً با شیوه های روانشناسی و با استفاده از کنترل فکر و ذهن، حدود پانزده کیلوگرم از وزن خود را کم کند، و با توجه به قامت بلند خود که در حدود دو متر بود، تناسب اندام خود را بدست آورد.

پس از موفقیت در کاهش وزن

تونی پس از موفقیتی که در زمینه کنترل وزن کسب کرد، او را به اندیشه وا داشت که شاید این شیوه را بتوان در هر زمان، هر جا و هر زمینه، در مورد هر کسی بکار گرفت. ابتدا معتقد شد که برای بدست آوردن و حفظ تناسب اندام، در مرحله اول باید افکار، تصورات، و با استفاده از رفتار شناسی رفتارهای فردی را که از نظر وزن متناسب است دریابیم. ببینیم آن فرد چه می خورد، چه اندازه ای می خورد و چگونه می خورد. سپس او را سرمشق قرار دهیم و به همان نتیجه برسیم.

پس از آن اعتقاد پیدا کرد که ساختمان مغز و اعصاب افراد (بشر)، کم و بیش به هم شبیه است، پس اگر کسی در نقطه ای از دنیا توانسته است کاری بزرگ را به انجام برساند، من هم که دارای مغز و اعصاب مشابه او هستم می توانم عیناً همان کار را انجام دهم و به همان نتیجه برسم، به شرطی که از همان راهی که او رفته است بروم و طرز تفکر و رفتارم شبیه او باشد.

آنتونی رابینز این طرز فکر را مورد عمل قرار داد و به دیگران نیز توصیه نمود و نتایج را بررسی کرد و به درستی این عقیده ایمان یافت.

در این هنگام به مطالعه عمیق، کتب روانشناسی و شرکت در کلاس های استادان این علم پرداخت و با فنون تازه ای از قبیل « برنامه ریزی عصبی ـ کلامی » و « روش های انجام بهینه کارها » آشنا گردید، او این شیوه ها را در مورد خود و دیگران به کار گرفت و به نتایج چشمگیری نایل شد و توانست راه موفقیت در زندگی خود را پیدا کند، تدریجاً توجه افراد بسیاری به سوی او جلب گردید.

آنتونی رابینز,اعتماد به نفس,افراد موفق جهان

در سال ۱۹۸۴ شیوه های تازه روانشناسی را برای تعدادی از قهرمانان ورزشی مورد آزمایش قرار داد و آثار آن در بازیهای المپیک ۱۹۸۴ نمایان گردید. پس از آن او برای تدریس نظامیان امریکا  از سوی ارتش برای تدریس روش های جدید دعوت شد. ضمن اجرای این طرح متوجه نقایص آموزشی ارتش در زمینه تیراندازی گردید و ادعا کرد که می تواند زمان برنامه های آموزشی مزبور را به نصف تقلیل دهد. ارتش با وی قرار داد بست تا چنانچه بتواند ادعاهای خود را عملاً به اثبات برساند، دستمزد قابل توجهی به او بدهد.

آنتونی رابینز نه تنها توانست مدت این دوره را به کمتر از نصف برساند، بلکه درصد قبولی شرکت کنندگان را که تا آن زمان به طور متوسط ۷۰% بود، به ۱۰۰% افزایش داد. مطلب قابل توجه اینکه خود وی تیر اندازی نمی دانست و از اسلحه و جنگ متنفر بود و آنچه مایع توفیق او شد، اطلاعات عمیق روانشناسی، لحن نافذ و احاطه به اصول آموزش و نحوه یادگیری بود.

موفقیت های چشم گیر آنتونی رابینز بعد دو سال!

این موفقیت ها، پاداشهای مادی و معنوی فراوانی به همراه داشت. پله های بعدی موفقیت را به سرعت طی کرد و به زودی به همه آرزوها و خواسته های خود رسید. رسیدن به رویا و رسیدن به هدف برای او در کمتر از دو سال صورت گرفت، با همسر دلخواه خود ازدواج کرد. قصر زیبایی در سواحل سرسبز « سن دیه گو » خرید که از طرفی مشرف به دریا بود. اتومبیل و وسایل زندگی خود را مطابق با آنچه در رویاهای جوانی خود می دید، تهیه کرد. به کمک دوستانش شرکتی را تأسیس کرد که نامش را « بنیاد رابینز » گذاشتند که به منظور کمک به افراد برای رسیدن به موفقیت های فردی و حرفه ای تأسیس شده است و سالانه بیش از دهها هزار نفر را آموزش می دهد.

بیوگرافی آنتونی رابینز,بیوگرافی آنتونی رابینز,رازهای موفقیت

در ضمن، برنامه ی « عبور از روی آتش » او که بخش کوچکی از محتوای سمینارهای او را تشکیل می داد و به منظور ایجاد اعتماد به نفس در شرکت کنندگان طرح شده بود توجه مطبوعات و رسانه های گروهی را جلب کرد.

اجرای سمینارها و برنامه های تلویزیونی نامبرده شده تا این زمان همچنان ادامه دارد و همه ی هفته، بینندگان مشتاق او، برنامه های وی را از تلویزیون مشاهده می کنند.

علاقه ی خاص رابینز به این است تا با کمک به افراد ، جهان را جای بهتری برای زیستن بسازد ، و به افراد جامعه کمک کند تا سرنوشت خود را با دستان خودشان رقم بزنند، روابط خود را با افراد جامعه بهترکنند، به دنبال هدف های ارزشمند زندگی خود بروند، بر ناکامی های عاطفی یا مالی خود غلبه کنند و به سهم خود به جامعه و کشور خدمت نمایند.

راه موفقیت,راه موفقیت در زندگی,رسیدن به رویا

آنتونی رابینز برای بهبود عملکرد کارکنان ، با سازمانهایی از قبیل  IBM، American express ، Mac Daglas ،AT&T  و ارتش ایالات متحده و همچنین تیمهای ورزشی لس آنجلس و قهرمانان مدال طلای المپیک همکاری کرد. وی همچنین مورد مشاوره ی بسیاری از چهره های معروف جهانی بوده و درمورد بازسازی شهر شفیلد که چهارمین شهر بزرگ انگلستان است نیز طرف مشورت بوده است.

آنتونی رابینز، در شهرهای مختلف سمینارها و سخنرانی های متعددی را اجرا کرد و برنامه های آموزشی فراوان را برای خردسالان، بزرگسالان، معلولین و عقب افتادگان ذهنی ترتیب داد و در سال ۱۹۹۱ بنیادی غیرانتفاعی را بوجود آورد که هدفش کمک به کودکان عقب مانده ، افراد بی خانمان ، سالمندان و زندانیان است. با شیوه های روان درمانی خاص خود، بسیاری از افراد را از چنگال یأس ها، افسردگی ها و ترسهای بی دلیل ( نظیر ترس از تاریکی، جمعیت، ارتفاع، مرگ و نظایر آن ) نجات داد و به شهرها و کشورهای متعدد سفرکرد و مورد مشورت افرادی از طبقات مختلف نظیر رؤسای جمهوری، مدیران، صاحبان صنایع و بازرگانان واقع شد و در سمینارهای او گروه های بیشماری شرکت کردند. از طریق مطبوعات و برنامه های هفتگی تلویزیونی به اشاعه افکار و عقاید خود پرداخت.

رسیدن به موفقیت,رسیدن به هدف,رفتار شناسی

آنتونی رابینز، نویسنده فوق العاده موفق

رابینز، در سال ۱۹۸۶، در حالی که بیش از ۲۵ سال نداشت، حاصل اندیشه ها و تجربه های عملی خود را در کتابش به نام « به سوی کامیابی » به رشته تحریر کشید و در آن رازهای موفقیت خود و بسیاری از افراد موفق را آشکار ساخت. این کتاب در ۱۹۸۷، عنوان پرفروش ترین کتاب را به خود اختصاص داد.

در سال ۱۹۹۱ کتاب دیگری به نام بسوی کامیابی ۲ ( نیروی عظیم درون را فعال کنید ) به رشته تحریر در آورد. این کتاب نیز مانند کتاب قبلی به عنوان پرفروش ترین کتاب سال انتخاب شد. سال ۱۳۷۱ این دو کتاب توسط آقای مهدی مجرد زاده کرمانی ترجمه و در دسترس ایرانیانی قرار گرفت که به دنبال تغییرات عظیم در زندگی خود و دیگران بودند.

خود او در پشت جلد کتاب بسوی کامیابی چنین می نویسد: ” شما نیز مانند سایر افراد موفق جهان، می توانید به سوی کامیابی گام بردارید. می توانید به همه خواسته ها و آرزوهای خود در زندگی برسید. می توانید پدر یا مادری بهتر، دوستی صمیمی تر، همسری شایسته ، بازرگانی موفق تر، مدیری کاردان تر یا قهرمانی نیرومند تر باشید. می توانید کلامی نافذ داشته باشید و با اشخاص، فوراً صمیمی شوید. می توانید جسمی سالم و اندامی متناسب داشته باشید.

می توانید به کمک پنج کلید طلایی، به ثروت وخوشبختی برسید. می توانید ترس، نگرانی، افسردگی و یا هر نوع عادت نامطلوب را ازخود دور کنید. می توانید با اراده و مصمم باشید و حتی از روی خرمنی از آتش به سلامت عبور کنید.”

بیش از 20 جلد کتاب آنتونی رابینز منتشر شده است.

زندگی نامه آنتونی رابینز,زندگینامه آنتونی رابینز,زندگینامه بزرگان

آقای آنتونی رابینز، در حال حاضر 56 سال دارد و با همسر و فرزندانش در« دلماکالیفرنیا » زندگی می کند. رابینز از روشهای گوناگونی برای بالا بردن سطح زندگی خود و دیگران استفاده می نماید.بیش از 20 جلد کتاب آنتونی رابینز منتشر شده است.

زندگی نامه برایان تریسی را مطالعه کنید.

منبع:پرورش افکار

آموزش کامل ثبت نام در سایت و دریافت هدیه ی ۲۰۰ هزار تومانی

  • سیدحسین قاسم تبار